وقتی قرآن شدی منم حکم
اعجاز تو شدم
مثل اصحاب کربلا تو شام
سرباز تو شدم
قول دادم من بهت که طاقتم سر نیاد
خون تو ریخته شد تا چادرم درنیاد
من دعات میکنم تو نماز شبم
من خود فاطمهم من خود خود زینبم
یا حسین یاحسین
من یک سرباز بیزره تو یک سردار بیکفن
گریه بود عشق من به تو
عزت بود ارث تو به من
هر دفعه مردم و چشم تو زندهم میکرد
پیش دشمن سر تو سربلندم میکرد
بابا اسم تو بود هر نفس رو لبم
من دعات میکنم تو نماز شبم
من خود فاطمهم من خود خود زینبم
یا حسین یاحسین