هفتاد و دو مستانه ٬ نوشیده از آن جام
هفتاد و دو حاجی کمر بسته به احرام
در حال طواف و همگی گرم نمازند
با ذکر حسین از پی تکبیره الاحرام
هفتاد و دو طناز زمین خورده به یک ناز
هفتاد و دو شهباز پر از حسرت پرواز
چون زخم زند تیغ بلا پیکرشان را
گویند که زخم دگرت هست بزن باز
هفتاد و دو سرباز سر افراز و دلاور
هفتاد و دو سردار سر آورده ی بی سر
گویند که یک سر نبود در خورت ای شاه
ای کاش که بد بر سر ما صد سر دیگر
به عهد روز ازل پایبند می مانیم
به غیر کرب و بلا قبله یی نمی دانیم
برای آن که نگویند کفر ورزیدیم
بسوی قبله ی سنگی نماز می خوانیم