بوی جدایی حسین جان تو خاک این سرزمینه
انشاءالله خاک غریبی رو سر زینب نشینه
صدای زنگ اسیری داره میپیچه تو گوشم
بریم که من بی تو باید رخت اسیری بپوشم
خیمه هارو نزن بریم مدینه تا دیر نشده
تا که خواهر تو با دختر تو اسیر نشده
دیگه راضی نشو که تنها بشم تو دشت بلا
با تو اومدم و نذاری برم با خیره سرا
اَلسلامُ علی ساکن کربلا
بیا بریم جان زینب اینجا هواش غصه داره
انگاری از آسمونش بارون ماتم میباره
بیا بریم من میترسم داغ برادر ببینم
میترسم اینجا یه وقتی تنت بی سر ببینم
من میترسم آخه فراتو به روت ببندن همه
تا تو رو بزنی به رو زدنت بخندن همه
من میترسم حسین که آبو فقط صدا بزنی
دست و پا بزنی تنت رو به نیزه ها بزنی
اَلسلامُ علی ساکن کربلا
نذاری تو خاک غربت بی کس و تنها بپوسم
اینجا همونجاست که مادر گفته گلوتو ببوسم
اینجا همونجاست که مادر امانتاشو به من داد
برا گلوت بوسه داد و واسه تنت پیرهن داد
اینجا کرب و بلاست که تشنن همه به خونت حسین
اینجا هیچ کسی رحم نمیکنه به جوونت حسین
اینجا منتظرن رو سینه ی تو قدم بزنن
زیر حنجر تو با خنجر کُند بهم بزنن
اَلسلامُ علی ساکن کربلا