عمو حسین
مرا ببخش!
در آتش فراق، شعلهور شدم
مرا ببخش!
میان قتلگاه، دردسر شدم
مرا ببخش!
به خاطر صدای کودکانهام
میان نعرهها، چه بیاثر شدم
ببخش اگر فقط به قدر یک نفس
برای تو سپر شدم
ولی تو حق بده به من
میان خیمهگاه، خونجگر شدم
چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود
دوباره بیپدر شدم
ولی عمو، تو تشنهای
دمی که نیزه گرم کشتن من است
تو لحظهای نفس بگیر
امیر تشنهها بیا و لحظهای نفس بگیر
که دیگر عازم سفر شدم