چشمات و وا نکن، خجالتم نده
به کی بگم که چی، سر تو اومده
کرب و بلا پر از، بوی حسن شده
اندازهٔ یه عمر، قدت بلند شده
داماد کربلا، تنت مث عسل، رو خاک کشیده شد
حنا گذاشتی یا، دونه دونه همه، رگات بریده شد
از دور که اومدم عمو شنیدم
تو دشت صدای استخون شکسته
وقتی رسیدم به تن تو دیدم
داداش حسن بالا سرت نشسته
یتیم کربلا، غریبیم و ببین
جلو چشام نکش، پاهات و رو زمین
عموت بمیره کاش، برای غربتت
تموم سنگاشون، خورده به صورتت
از گلم اینجوری، گلاب نمیگیرن، که از تنت عمو
از نعل اسباشون، یکی شده تنت، با جوشنت عمو
رو سینهٔ شکستهٔ تو دارم
زخم عمیق مادر و میبینم
با دیدن خون، روی نعل اسبا
خون روی میخ در و میبینم