گرچه کشته مظلوم کربلاست حسین
شکوه بی حدو حصر است کبریای حسین
وجود روشن او خود دلیل شادی ماست
اگر نامش یاد آور عزاست حسین
فدای او بشود هستیم ملالی نیست
تمام آنچه می خواهم از خداست حسین
یکی سرود که تنها صداست می ماند
درست گفت برادر همان صداست حسین
الا فرشته قاصب بیا که گم شده ام
بگو کجای جهانم بگو کجاست حسین
نشسته ام چو گدایان به سایه حرمت
اگر قبول کند پادشاه ماست حسین
گرفته است به آغوش کشتگانش را
گذشته است ز حد سینه اش مناست حسین
در اوج بی کسی اش فکر دوستانش بود
همان قدر که غریب است آشناست حسین
معادو عدل و نبوت امامت و توحید
رسول و حیدرو زهراو مجتباست حسین
تمام دیدن من است این جراحت عریان
همان بزرگ که در بین بوریان است حسین