میباره اشک چشام و دلم گرفته دوباره
برای قبری که امشب یه دونه زائر نداره
نه گنبد و نه رواقی ، نه پرچم و سایبونی
نه سنگ قبرِ مزار و نه خادم و روضه خونی
باز کبوتر دل رسیده سرِ مزار حسن
سوت و کوره چقدر بمیرم حرم نداره حسن
آسمون بقیع پریشون روضه ی حسنه
روضه خونه کسی که بی حرمه یه بی کفنه
السلام علیک یا مُعِزَ المؤمنین
باید که روضه رو سمت مدینه باز بکشونیم
برا حسن باید اصلاً روضه ی کوچه بخونیم
روضه ی مرد یهود و روضه ی بستن معبر
کوچه ی باریک و دست سنگین و صورت مادر
سیلی زد که چشای مادر من سیاهی میرفت
مادرم دیگه راه خونه رو اشتباهی میرفت
جوری مادرمو زدش که دیگه نبینه چشاش
جوری سیلی زدش که گم شده حتی گوشواره هاش
السلام علیک یا مُعِزَ المؤمنین
دستمو عمه رها کن ببین عمو رفته از حال
دیگه نمیشه بمونم چقدر شلوغ شده گودال
عمه ببین اون که داره میخنده و مسته شمره
دارم از اینجا میبینم موی عمو دست شمره
اون که داره رو خاکا پا میکشه پناه منه
پاشو از رو تنش که گودیِ قتلگاه منه
پاشو بسه دیگه غریبه عموم چقدر میزنی
نیزه رفته تنش چرا دیگه هی لگد میزنی
السلام علیک یا اباعبدالله