از حرم پیغمبر آمد
یا علی اکبر آمد
اهل شام و کوفه گفتند
حیدر آمد
پشت راهش قلب خیمه در تب و تاب است
این جوان که روی او چون قرص مهتاب است
جان ارباب است
ذکر بین خیمهها یا علی جان
فانی ذات خدا یا علی جان
حیدر کرب و بلا یا علی جان
این صدا آمد ز صحرا
اکبرت هم رفت بابا
میروم دیدار جدم
اربا اربا
تا حسین افتاد بر بالین این پیکر
دید آقا پر شده این دشت سرتاسر
از علی اکبر
حال بابا را ببین جان بابا
از چه گشتی اینچنین جان بابا
عضو عضوت بر زمین جان بابا
ای جوان من کجایی
در تمام کربلایی
جا شد آن قامت چگونه
در عبایی
باز افتادم به یاد مادرم، برخیز
سوی میدان زینب آمد از حرم برخیز
اکبرم برخیز
جان بابا ای پسر خیز از جا
تا نسوزم بیشتر خیز از جا
عمه را با خود ببر خیز از جا