چقدر پشت سرت نغمهی یا رب کردم
روزها را به تماشای قدت شب کردم
به قد و قامت و قدقامت زیبات قسم
عدّهای را به اذان تو مقرّب کردم
هر زمانی که سوار آمدی از راه علی
من تماشای نبی بر روی مرکب کردم
از لبت آتش هجران به زبانم افتاد
دور تر می شدی آنقدر که من تب کردم
حرم از طرز وداع تو اسارت فهمید
گریهها بود که بر غربت زینب کردم
هر چه کردم دگر انگار پیمبر نشدی
در عبا جسم تو را هر چه مرتب کردم