دل، خون؛ نگاه، بسته؛ نفس، حبس؛ خون، روان
دم، بازدم؛ حضور، غیاب؛ اشک، سیلسان
برگشته، بخت؛ آمده، طوفان؛ رسیده، درد
افتاده؛ قرعه، قرعه؛ فتادن؛ امان، امان
برعکس، کار؛ منقلب از این زمان؛ زمین
خورشید، ماه؛ ماه، ستاره؛ زمین، زمان
آمد؛ چه؟ بانگ، بود چه؟ بانگ، مرو؛ مرو
میرفت؛ چه؟ صدا، به چه معنی؟ بمان، بمان
زد بر تناش؛ که؟ خسم، چه؟ افواج تیر؛ تیر
آمد برش؛ که؟ شاه، چگونه؟ کمان، کمان
شد قطعه قطعه؛ کی؟ سر ظهری؛ کجا؟ به دشت
لب تشنه؛ خسته؛ روی زمین؛ زیر آسمان
چرخیده، سر؛ شکسته، قدم؛ سوخته، جگر
تفتیده، آه؛ خشک، دو لب، خشکتر، زبان
محور، عمود؛ شعر، علی، صنعت، ازدواج
حورا، عروس؛ حجله، جنان؛ تیغ، خطبهخوان
بحث، اختیار؛ مساله، جبر؛ آب، راه حلّ
موضو،؛ تیغ؛ فکر، سنان؛ مغز، استخوان
اکبر، شهید؛ شاه، پریشان؛ حرم، غریب
واژون، فلک؛ سیاه؛=، زمین؛ تار، آسمان
معنی، غلام؛ شعر، غلامی؛ قلم، اثاث
میخانه، روضه؛ ساقی، پیر؛ اکبر، جوان
تو افتادی و بابای تو هم، مشرف به مردن شد
تو افتادی و بابا گفت: زینب جان! علیاکبر
به یاد مادر پهلوشکسته، نالهها کردم
چو پهلوی تو را دیدم به خون غلطان؛ علیاکبر
عصای پیریام برخیز؛ من چشمم نمیبیند
به سمت خیمه، زینب را تو برگردان؛ علیاکبر