هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
باخبران غمت بی خبر از عالمند
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمند بی خبر از عالم اند
خاک سر کوی تو زنده کند مرده را
ز آن که شهیدان تو جمله مسیحا دمند
یوسف مصر بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن آمده با درهمند
آی صفا و مروه دیدهام گرد حرم دویده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود
اگر مرا رها کنی تو را رها نمی کنم
سر از تنم جدا کنی چون و چرا نمی کنم