آقا! نگاهم مانده بر در تا بیایی
از جادههای روشن فردا بیایی
دوری تو، بغضی نشانده در گلویم
ای کاش میشد یا بمیرم یا بیایی
دارد توّسل میکند چشمان خیسم
ای حاجت روز و شب دنیا، بیایی
پیچیده شد کار تمام شیعیانت
باید برای رفع مشکلها بیایی
در انتظار تو، تمام لحظهها را
آقا! نگاهم مانده بر در تا بیایی
امشب؛ دخیلم بر عمو جانت، اباالفضل
شاید میان روضهی سقّا بیایی
دامنکشان رفتی؛ دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبهرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید؛ فدای سرت
حسین قامتش خمید؛ فدای سرت
از تو، خبر دارم با دستای خونی
زهرا وساطت کرد، توو میدون بمونی
تو که پیرم کردی ای پناه من
زمینگیرم کردی ای سپاه من
پیر شده برادرت؛ فدای سرت
خونه چشم خواهرت؛ فدای سرت
ای بالاترین نعمت
شد دارالشّفا، هیئت
هرکس که دلش مرده
زنده میشه با تربت
ای تشنهی جام بلا
ای ساکن کربوبلا
امشب خدا میکشه آه
لبّیک یا ثارالله
راه و مقصد انسان
سیر کامل عرفان
غیر از تو که میمانی
کلُّ من علیها فان
به حقّ این سیر و سلوک
به جاه امُّک و ابوک
به اضطرار خیمهگاه
لبّیک یا ثارالله
ای ساقی این دربار
یار سیّدالاحرار
مولانا ابوفاضل
ابن حیدرالکرار
سیّد اصحابالحسین
باب حاجات، بابالحسین
عزیز زهرا اباالفضل
یا سیّدی یااباالفضل
ای که مرد میدانی
تا جان پای پیمانی
با قول بنفسی اَنت
تو تاج شهیدانی
ای صاحب بیتالشّرف
ذوالفقار شاه نجف
ثانی مولا اباالفضل
یا سیّدی، یا اباالفضل