لطفا حداقل دو حرف را وارد کنید ...
ای که در آسمان هر غم‌زده مهتاب تویی
ای که در آسمان هر غم‌زده مهتاب تویی

سه‌شنبه، 18 مرداد 1401 - حاج محمود کریمی - رایه العباس | 16 مرداد | 1401 مدت زمان:13:09

دانلود مداحی ها و نوحه های حاج محمود کریمی با لینک مستقیم دانلود همراه با متن نوحه و متن مداحی

ای که در آسمان هر غم‌زده مهتاب تویی
ساقی عشّاق، حسین است و می ناب تویی

ذرّه منم؛ مور منم؛ وصله‌ی ناجور منم
دور منم؛ کور منم؛ شمس جهان‌تاب تویی

حیّ تویی و حیا تویی؛ دم تویی و شفا تویی
مرده منم؛ درد منم؛ طبیب اطیاب تویی

کوه تویی؛ کاه منم؛ سائل درگاه منم
مانده‌ی در راه منم؛ دلیل و مهتاب تویی

صید حسین اگر شدم؛ دانه‌ی آن دام تویی
ماهی بی‌تاب منم؛ حلقه‌ی قلّاب تویی

تیغ شرربار تویی؛ مهر گهربار تویی
حسین ارباب تو و بهر من، ارباب تویی

آتش خورشید تویی؛ زهره و ناهید تویی
آب تویی، تشنه تویی؛ تشنه تویی؛ آب تویی

رحمت حق که می‌رسد؛ سلام ما به محضرت
حلال باد تا ابد، زحمت و شیر مادرت

نغمه‌ی زیر و بم تویی؛ شورش محتشم تویی
می‌کده را سبو تویی؛ بت‌کده را صنم تویی

گر به طواف آمدم؛ گرد تو دور می‌زدم
جان خودت مکن ردم که آخرین قسم تویی

قبله علی، مطاف تو؛ معنی اعتکاف تو
عاشق تا ابد منم؛ لیلی از عدم تویی

جود تویی؛ دست منم؛ جام تویی؛ مست منم
جرأت نعره‌ی مرا، ذات تویی، جنم تویی

قبضه‌ی بی‌نیام تو؛ رشته ی اعتصام تو
هیبت و احترام تو؛ تبسّم حرم تویی

عاشق روز محشرم تا که به دیده بنگرم
دست خداست یک علم؛ صاحب آن علم تویی

آن‌که گلم را ز ازل، سرشته با اشک تویی
امیر بی‌دست تویی؛ ساقی بی‌مشک تویی

به عشق ‌آموز تویی؛ به راه، فانوس تویی
هم‌چو «علی» به ذات ذوالجلال، ممسوس تویی

دم به مسیح داده‌ای؛ به هویت ای صاحب دم
به احترام هوی تو، نغمه‌ی ناقوس تویی

آنکه ز رفعت پرش، حسرت سیمرغ شده
آن‌که ز رأفت‌اش زده طعنه به ققنوس تویی

نقش لب پنج امام است به روی دست تو
آن‌که به پایش آمده، ملک به پابوس تویی

بانی شور و دم تویی؛ کاشف همّ و غم تویی
خواب خوش حرم تویی؛ به ظلم کابوس تویی

نوید تو؛ بهار تو؛ امید و انتظار تو
آن‌که ز مشک تیر خورده، شده مأیوس تویی

کشته‌ی شمشیر نه‌ای؛ پرزده از تیر نه‌ای
مرده‌ی از خجالت و کشته‌ی ناموس تویی

بعد تو خنده بر لب اهل‌حرم، حرام شد
کار تو تا تمام شد؛ کار حرم تمام شد

فدای دست‌های تو که از تنت جدا شده
گریه‌ی شرمندگی‌ات، ناله‌ی بی‌صدا شده

حسین گفت در برت تا که رسید بر سرت
بر سر من چه آمده؟ با سر تو چه‌ها شده؟

رنگ رخم پریده و قامت من خمیده و
دیده‌ی تو دریده و تیر به دیده جا شده

تیغ و علم، دست قلم، ریخته در دور و برم
با تو به یاد حیدرم؛ فرق سرت دوتا شده

آب نشد، فدای تو؛ لب‌ات به اصغر برسان
اهل حرم سینه‌زنان؛ ذکر عمو بیا شده

تو خفته بر روی زمین؛ همره من بیا ببین
روی عدو به خیمه‌ی بی ‌تو، چگونه وا شده

لحظه‌ی آخرت، سرت به دامن برادرت
نبین که زنده‌ام؛ ببین بی ‌تو سرم جدا شده

غصّه‌ی آب را نخور؛ زحمت خود کشیده‌ای
با لب تشنه خدمت «مادر» من رسیده‌ای