طعنه به اهل عالم لاهوت میزنند
عباس! گریه میکنم و سوت میزنند
بوسه زدند بر بدنت، نیزهها چقدر
با نیزه کردهاند تو را جابهجا چقدر
انقدر تکّهتکّه شدی، ریختی بهم
از بس اسیر نیزه شدی، ریختی بهم
پاشو ببین که صحبت گودال می کنند
پاشو ببین که صحبت خلخال می کنند
آماده می شوند، سوی خیمهها روند
سوی حریم ختم رسل، بیحیا روند
زینب اسیر میشود آخر؛ بلند شو
عبّاس من! بهخاطر خواهر، بلند شو
نگذار تا به دخترکان، حرف بد زنند
نگذار تا به چادر عصمت، لگد زنند
نگذار تا که خواهرمان قدّکمان شود
نگذار تا رقیّه اسیر سنان شود
تو میروی و بیپر و بیبال میروم
من هم اسیر شمر به گودال میروم
خنجر به روی حنجر مقتول میکشد
خیلی بریدن سر من، طول میکشد
www.fotros.ir