ردّ آب یعنی مشک دریده
ردّ خون یعنی دست بریده
ردّ تیر یعنی چشم پر از خون
داغ تو یعنی قدّ خمیده و رنگ پریده
تو حسینام بودی، من حسنت
میمیرم با دستوپا زدنت
پر از تیره تنت
سهم ما بی تو، رنج و عذابه
زینبام بی تو، خونهخرابه
میبرن بی تو منو به مقتل
دیدنام بی تو، شرم سکینه و مرگ ربابه
مادرم گریونه پهلوی تو
روی خاک افتاده بازوی تو
شکست ابروی تو
رفتنت یعنی رخت اسارت
خیمهها میره بی تو به غارت
شیون زنها بی تو بلنده
خواهرم میره کوچه به کوچه تا بزم جسارت
پاشو و آروم کن قافلهرو
از حرم برگردون حرملهرو
ببین هلهلهرو
خواهرت حالا تنهاترینه
پاشو و زینب رو ببر مدینه
پاشو و پیش اهلحرم باش
اوندمی که شمر میذاره چکمههاشو روی سینه
وقتی که دعوا شد سر سرم
بیپناهان بی تو،
اهل حرم
پاشو برادرم