ای گیسوی هماره پریشان کربلا
ای چشمهی همیشه خروشان کربلا
با ما بگوچه دیده ای ای خون گریسته!
در سرخی عقیق سلیمان کربلا
هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است
از اعظم مراثی دیوان کربلا
گفتی لاندبنک یا جدی الغریب!
گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا!
آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با یاد خشکی لب عطشان کربلا
آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا
صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید
بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا