با اینکه خبر ازت نداشتم
صدقه برات کنار گذاشتم
آخه میدونم که غرق آهی
میدونم الان تُو قتلگاهی
داری میبینی حسین دست و پا میزنه
مادرو صدا میزنه
چند هزار نفر دورشن
دعواشون سر یه پیرهنه
منم باهات گریه میکنم
منم باهات سینه میزنم
کاشکی بودم تُو آغوش حسین
اسب میتاخت روی بدنم
میدونم آقاجون پریشونی
میشه تو یه بار روضه بخونی
میشه تو بگی چی شد تُو مقتل
عمهزینبت چی دید روی تل
بیا و بگو چجور نیزه خورده آقا
چجور شمر اومد قتلگا
با یه خنجر کُند آخه
چجور سَرو برید از قفا
منم باهات ضجه میزنم
منم باهات لطمه میزنم
صدای زهرا داره میرسه
میگه: حسین؛ پسرِ بیکفنم