خفته در صحرا بُنَیّ
بی سرِ زهرا بُنَیّ
نوحه می خوانم برایت
یا بُنَیّ
من که در صحرا کنار پیکرت هستم
تا تنور کوفه دنبال سرت هستم
مادرت هستم
نور الانوار خدا ای حسین جان
بی کفن ماندی چرا ای حسین جان
ای غریب کربلا ای حسین جان
بی تو بر پا شد قیامت
شد شکسته احترامت
رفتی و آتش گشودند
در خیامت
مثل من در بین شعله دخترت هم سوخت
بین دارالحرب عزیزم اکبرت هم سوخت
خواهرت هم سوخت
در بیابان روی خار ای حسین جان
کودکان بی قرار ای حسین جان
پا برهنه در فرار ای حسین جان
دیدم از رویت دویدند
گیسوانت را کشیدند
روی دامانم سرت بود
که بریدند
می نشینم تا قیامت گوشهء گودال
می زنم بر سر به یاد این تن پامال
می روم از حال
شعله بر دلها زدند ای حسین جان
بر تنت با پا زدند ای حسین جان
بی تو زینب را زدند / ای حسین جان