ابن مرجانه سرگردان میشود
با خطبهی زینب طوفان میشود
روی منبر تا میگوید اسکتوا
دشمن در لاک خود پنهان میشود
میدان در حصار زینب
خطبه ذوالفقار زینب
لرزید پایههای مسجد
این است اقتدار زینب
آنچنان با هیبت روی منبر رفته
روی منبر گویا خود حیدر رفته
فتح شام و کوفه با دو جمله یعنی
در حقیقت زینب فتح خیبر رفته
جانم زینب، سنه قوربانم زینب
خطبه را طوری کوبنده خوانده است
زنگ محملها از حرکت مانده است
ثابت شد بر سرلشکرهای یزید
دنیا سرباز و زینب فرمانده است
زینب محشر در محشر
زینب یک تنه یک لشکر
الحق دل و جرئت دارد
زینب یادگار حیدر
از کلام زینب در و زر میریزد
قلب سرداران باجگر میریزد
یک اشاره میکرد همه میفهمیدند
کاخ آن ملعون با یک تشر میریزد