حق ملاک عشق را با عشق تو ؛ سنجیده است
شاهکار دست خود در خلقت تو دیده است
.
ذکر لا اُحصی ثنائک گوشه ای از وصف توست
پای مدحت دست هر صاحب قلم لرزیده است
.
با نفس های تو ای آرامش جان علی
بوی سیب از عرش تا فرش خدا پیچیده است
.
مانده روی صورت تو جای لب های نبی
بس که ای حوریه با گریه تو را بوسیده است
.
محور آل کَسا و علت خلقت تویی
دست بر سینه علی هم دور تو گردیده است
.
هاتفی از خلقت جنّات پرسید و شنید
فاطمه یه گوشه لب وا کرده و خندیده است
.
خم به ابرویت نیاور چون قیامت می شود
حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجیده است
.
شانه بردار و به داد ناز دخترها برس
چند وقتی ست گیسوی زینب به هم تابیده است
.
از شکاف پهلویت پیداست بد خوردی زمین
در به سوی پهلوی تو بی هوا چرخیده است
.
پیش زینب بی حیاها دست جمعی می زدند
دخترت حق دارد ای بی بی اگر ترسیده است
.
هر کجایی با علی تا شد مغیره رو به رو
بر غلاف خود کشیده دستی و خندیده است