منم زینبی که غریبی تو دیدم
توی نصفه روز از زمونه بریدم
تو میدونی داداش که من چی کشیدم
یه جوری به دور حرم میدویدم
تموم امیدم یهو نا امید شد
که باد مخالف وزید و شدید شد
تو گرد و غبارها تنت ناپدید شد
موهامو میبینی یه روزِ سفید شد
چه دیدم به دورت عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه رو سینه ات نشسته
دیدم قاتلت رو که خنجر به دستِ
صدا میزدی با دهان شکسته
همون روضه ای که گلوتو بریدن
با سر نیزه هاشون تو رو می کشیدن
آی من و مادرت رو جوونم ندیدم
که با مرکباشون به روت میدویدند
ای حسین آه.....
ای حسین ای حسین ای حسین....
ای حسینم ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم