ای در دلم محبت تو ! هست و نیستم !
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم
.
اشک است و آه نام تو ، آن را تمام عمر
هر صبح و شام زمزمه کردم ، گریستم
.
آخر مگر تو هستی من نیستی حسین ؟!
پس من در این زمانه به دنبال چیستم ؟
.
حُرّم و یا که شمر در این کربلای نفس ؟!
اصلاً خودت بگو که در این صحنه کیستم ؟
.
اصلاً در این مبارزه ها جای من کجاست ؟
ای وای اگر که رو به روی تو بایستم
.
آخر شهید می شوم آری به راه تو
در این مسیر اگر که شهیدانه زیستم !