بعد از تو آفتاب به دردی نمی خورد
شب های ماهتاب به دردی نمی خورد
وقتی تو تشنه ماندی , از آن روز تا ابد
دجله , فرات , آب به دردی نمی خورد
گاهی به دوش جد و گهی روی نیزه ها
دنیا به این حساب به دردی نمی خورد
سنگت زدند تا که خدا اجرشان دهد
زآن دم دگر ثواب به دردی نمی خورد
خون را زدم کنار ز پیشانی دلم
خورشید در نقاب به دردی نمی خورد
آقا بس است غربت تو بی شماره است
صد بقچه شعر ناب به دردی نمیخورد