مادر، مادر، مادر، شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
مادر بیمارم، شده گریه بر تو کارم
به شفای تو، دل خوش دارم
ای همه هست من
نروی تو از دست من
که دلم توان بی مادری ندارد
بی تو زینبت یاوری ندارد
ز سکوت تو هویدا، ز خموشی تو پیدا
می سوزی و می سازی، گنجینۀ پر رازی
می دانم امشب مادر، آماده پروازی
گر می روی امشب، با خود ببر زینب
زینب، زینب، زینب، مزن امشب
تو دگر به دل مادر آذر
من خود در افغانم، پریشانم
که شوی تو زفردا بی مادر
ای طرفدار من، که شدی پرستار من
به آخر رسیده کار من
خانه دارم زینب ، گل بی قرارم زینب
به خدا که درد مادر دوا ندارد
مادرت امید شفا ندارد
تو پس از من یگانه ، بشوی چراغ خانه
هم بر علی یاور باش ، هم بر حسین مادر باش
من می روم اما تو ، همسنگر حیدر باش
آسوده حالم کن ، زینب حلالم کن