پروانه در آتش که بال و پر ندارد
دلداده غیر از میلِ خاکستر ندارد.
اى تشنه لب ، داغِ جگرسوزِ تو کم نیست
عاشق اگر باشد . جگر دیگر ندارد!
این چشم را کورش کُن امّا ، چشمه را نَه
بیچاره هرکس چشم هاى تر ندارد!
اى کاش که سینه زَنَت یک روز آخر...
سر که به تربت میگُذارد برندارد!
با مادرت زهرا سلامُ الله علیها...
هرگز غلامت غصّه ى محشر ندارد.
اربابِ ما که نیّتش خیرات باشد
فرقى برایـــش شاه با نوکـــر ندارد!
اینجا حسینیّه ست ، آقایش حسین است
جبرئیل هم جایى از این بهتر ندارد!
زیرِ لَحَد بهتر گلویم پاره باشد
بهتر که بى سر باشم آقا سر ندارد.
از ساربان روزِ قیامت شِکوه دارم
دستت چرا انگشت و انگشتر ندارد؟!
گودال یادم آمد و شعرم بِهَم ریخت
با پا نزن بر پهلویش ، مادر ندارد!!