رفت هرچند که عمرم همه بر باد حسین
عوضاش بیشتر از عمر به ما داد حسین
من نبودم کسی و او به حسابم آورد
حق بده داد زنم خانهات آباد حسین
قبل از آنیکه شبِ قبر دهانم بندند
نَفسی تا بزنم یکسره فریاد حسین
چند وقتی است که خواب حرمت میبینم
میروم باز دمِ پنجره فولاد حسین
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نامتان از لبِ ما شُکر نیافتاد حسین
تا مرا دید برای تو سیه پوشیدم
مادرم گفت که آقا " اوون آباد حسین"
مادرم * چشم ندارد حرمت را بیند
مادرت در عوضش چشمِ دلش داد حسین
دخترت تا که لبِ زخمی بابا را دید
آنقدر زد به لبش از نفس اُفتاد حسین