تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود
حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم غریبیمو تماشا کن
حالا که اومدی پیشم بذار خلوت کنم با تو
بذار تعریف کنم بعدش ببین من پیر شدم یا تو
ببین حرفای تعریفی دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست
ببخش حرفای تعریفی دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست
خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته
تو خیلی خاکی ای اما برای دخترت زشته
برای دخرت زشته که خونش اینطوری باشه
بذار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه
کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون مودب نیست
ببخش از راه طولانی سرو وضعم مدتب نیست
اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی
خجالت میکشی وقتی نتونی از زمین پاشی
حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو میبندم
به زورم باشه پامیشم به زورم باشه میخندم
مگه تو صورتم امشب به غیر خنده چی دیدی
که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی
ببین حرفای تعریفی دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست