از دل عمه باید در بیارم
شب غربت منو سر بیارم
.
من با گریه هام یه کاری می کنم
که برای همه معجر بیارم
.
جلوات نبوی دخترت
غیرت مرتضوی دخترت
.
یه تنه باعث رسوا شدنِ
کاخ ظلم امویه دخترت
.
کار پیغمبری کرده برا من
دستاشو روسری کرده برا من
.
عمه جون خواهری کرده برا تو
عمه جون مادری کرده برا من
.
کوچه های شام خیلی سخت گذشت
توی ازدحام خیلی سخت گذشت
.
برای پرده نشینای حرم
مجلس حرام خیلی سخت گذشت
.
سه سالم اما موهام شده سفید
از اون شبی که اون بی حیا رسید
.
منو آورد از بیابونا ولی
او می دوید و هِی منو می کشید
.
برام میگن که لحظه ی جون دادن
رمق نداشتی تو دست و پا زدن
.
به عمه گفتم منم مثل بابام
کفن نمی خوام تو موندی بی کفن