السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالوا بلی
ادخلوها بسلام آمنین
اومدم باز اشک چشممو ببین
وعده ی ما ظهر روز اربعین
هزار و چهارصد ساله میاد صدای ناله
هنوزم انگار زهرا کنار اون گوداله
حبیبی یا ثارالله ، حبیبی یا ثارالله
عشقمه عشقمه ساقیه علقمه
دست من رو گرفت مادرت فاطمه
اومدم باز زیر خیمه ی غمت
بر سر من سایه کرده پرچمت
کاش بریم تو همین محرمت
هزار و چهارصد ساله که تازه میشه داغت
اضافه میشه هر سال به لشکر عُشاقت
حبیبی یا ثارالله ، حبیبی یا ثارالله
السلام السلام ساکن کربلا
السلام السلام روح قالوا بلی
ادخلوها بسلام آمنین
اومدم باز اشک چشممو ببین
وعده ی ما ظهر روز اربعین
هزار و چهارصد ساله میاد صدای ناله
هنوزم انگار زهرا کنار اون گوداله
حبیبی یا ثارالله ، حبیبی یا ثارالله
یک دهه عاشقی یک دهه نوکری
باز دل عالم و با نگات می بری
باز دوباره میشه گریه ها ثواب
باز دوباره میشه خیمه قحط آب
باز دوباره میشه روضه ی رباب
هزار و چهارصد ساله صدای اشک و آهه
مگه چقدر آب میخواست یه بچه ی شیرخواره
کربلا کربلا ، تیغ و سرنیزه ها
کربلا کربلا کشته ی سر جدا
باز تو گودال پیش چشم مادرت
خنجر شمر میرسه به حنجرت
برمیگرده خولی در پی سرت
هزار و چهارصد ساله که صحبت از ناموسه
یه خواهری رگهای بُریده رو می بوسه
هزار و چهارصد ساله میاد صدای ناله
هنوزم انگار زهرا کنار اون گوداله
حبیبی یا ثارالله ، حبیبی یا ثارالله