هر آنکسی که نهان با تو عالمی دارد
به عمر نوح بیارزد اگر دمی دارد
به نامرادی گردون توجهی نکند
ز گریه هر که بساط فراهمی دارد
شکایت من مسکین نمیرسد جائی
در این محیط که هر ناله محرمی دارد
گرفتهاند چو طفلان به گریه کام مرا
به هر بهانه دلم اشک نمنمی دارد
مزن به سینۀ من دست رد که این مسکین
درون این دل بشکسته عالمی دارد
نمیزند مژه بر هم قتیل روی نگار
چرا که پیش نظر باغ خرمی دارد
هزار سال دگر بر تو گریه خواهم کرد
اسیر روی تو هر دم محرمی دارد
تو بی نیاز ز عشق هزار همچو منی
خداست عاشق تو کی دلت غمی دارد؟
طهارت همه زوار تو ز زینب توست
چه کعبهای تو که اینگونه زمزمی دارد