آه وای از شامیا
اهل بیت و بردن توی کوچه ها
مرد و زن میگفتن حرف ناروا
آه وای از شامیا
آه وای از شامیا
چه بلا ها دیدم روی ناقه ها
دختراتو دیدم زیر دست و پا
آه وای از شامیا
آه وای از شامیا
راهمونو بستن بین کوچه ها
زینبت رو بردن توو نامحرما
آه وای از شامیا
آه مارو میزدن
بچه هاتو با کعب نی می زدن
منو با سنگا پی در پی می زدن
آه مارو میزدن
آه از بازار حسین
زینبت رو بردن با آزار حسین
دور ما رقصیدن توو انذار حسین
آه از بازار حسین
آه از قوم یهود
روی دختر ها شد نیلی و کبود
توو دل این مردم هیچ رحمی نبود
آه از قوم یهود
آه حرمت ها شکست
قامتم پیش نامحرم ها شکست
سر زینب با چوب و سنگا شکست
آه حرمت ها شکست
آه توو بزم شراب
تو رو میزد پیش چشمای رباب
چقد آخه کردش قلبم رو کباب
آه توو بزم شراب