از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد

 وز گریه به هر سو که گذشتیم، چمن شد

 پیراهنی از تار وفا دوخته بودم

 چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد

 هر سنگ که بر سینه زدم، نقش تو بگرفت

 آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد

 عشاق تو هر یک به نوایی ز تو خوشنود

 گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد

 از حسرت لعل تو ز خون مژه طالب

 چندان یمنی ریخت که گجرات، یمن شد



مطالب مرتبط

چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش
سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش