از ابتدا بزرگ تر ما حسین

یک سایه بود روی سر ما حسین

گفتی بهشت چیست نوشتیم کربلا 

اصلا بهشت در نظر ما حسین 

هر کس در این جهان اثری از خودش گذاشت 

گفتیم یا حسین اثر ما حسین 

اسمش عزیز بود خدا داد برکتش

در جمع اسم بیشتر ما حسین بود 

هر چند والدین عزیزند نزد ما 

از والدین عزیز تر ما حسین 

بالا نشینی خانه ی ویران نشینی آمدی 

عمه کمک کن پا بشم این دفعه از جای خودم 

آن روسری پاره و گلدار را گم کرده ام 

تا لخته خون پنهان کنم در موی زیبای خودم

صد بار در پیش دختر شامی زمین افتاده ام

اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم 

سنگی که خورده بر سر تو بر سر من خورده است

شد بالش زیر سر من سنگ خارای خودم 

اصلا نمیبینم تنت را با دو چشم در همم

لابد بغل کردی مرا خوش قد و بالای خودم

دستم النگویی طلایی بود که دست همه است

رفتم حراجی های شام از  بخت تنهایی خودم 

از درد پهلو که میفتادم زمین آن بی حیا

مستانه میزد با لگد ها عمه را 

آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد

بد گفت بخشیدم به تو از نان و خرمای خودم



مطالب مرتبط

بیا نگار آشنا
بیا نگار آشنا

شنبه, 08 مرداد 1401

پخش
سلام من به مدینه
سلام من به مدینه

شنبه, 11 دی 1400

پخش
دوست داری در زدن های مرا
دوست داری در زدن های مرا

شنبه, 27 فروردین 1401

پخش