نگاه کبودم، همهش سوی نیزهست
الهی نباشم ببینم سرت روی نیزهست
دلم گرمه سایهت مونده هنوز رو سر من
دلم تنگه اما میخونه چشمتر من
یا هِلالاً لَمّا استَتَمَّ کَمالا *
غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا (1)
«ای ماه شام تارم حسین»
کجا فکر میکردم که از تو جدا شم
کجا فکر میکردم تو بری و من زنده باشم
کجایی که زینب با قد خم میره بی تو
ببین روزی صدبار از غصه میمیره بی تو
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فُؤادی
کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا (2)
«ای ماه شام تارم حسین»
ببین که سکوتت دلش رو شکسته
با صد آرزو روبروی سر تو نشسته
دل دختر تو این روزا از دنیا سیره
بخون آیه آیه تا قلبش آروم بگیره
یا أخی فاطِمَ الصَّغیرَةَ کَلِّمها
فَقَد کادَ قَلبُها أن یَذوبا (3)
«ای ماه شام تارم حسین»