بابایی به جز سنگ تو صحرا بالش ندارم ، بابایی

بابایی به جز سیلی دست نوازش ندارم ، بابایی

بابایی به جز مُردنم دیگه خواهش ندارم ، بابایی

بابایی

بیا و کفن کن خودت دخترت رو

کمک کن بزارم سرت رو رو زانوم

بشورم با اشکهام رگ حنجرت رو

بابایی، بابایی، بابایی

بابایی ببین گریه راه گلوم و گرفته ، بابایی

همونی که از ما عموم و گرفته ، بابایی

با آتیش بلندی موم و گرفته، بابایی

همون جور که میبُردن انگشترت رو

کشیدن دو گوشواره ی دخترت رو

ندیدن روی نیزه اشک سرت رو

بابایی، بابایی، بابایی

بابایی ، نبودی چه قدر دیدم آزار نبودی بابایی

برات چی بگم از تو بازار نبودی بابایی

من و زد سرم خورد به دیوار نبودی بابایی

نبودی ما رو شب تو سرما گذاشتن نبودی

روی صورتم جا گذاشتن نبودی

روی چادرم پا گذاشتن بابایی

بابایی

حسین ...

حسین جان ، حسین جان ، حسین جان....



مطالب مرتبط

اسوه شهید گمنام
اسوه شهید گمنام

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
فدای اون حرمت مادر
فدای اون حرمت مادر

دو شنبه, 22 دی 1399

پخش
اگر آن ماه نمونه
اگر آن ماه نمونه

یک شنبه, 29 اسفند 1400

پخش