بر ما کرم نما که گداییم یا حسن
ما یا کریم بام شماییم یا حسن
تا آفتاب روز جمل آشکار شد
تيغ حسن برنده تر از ذوالفقار شد
سربند يا علي به سرش بست مجتبي
با ذکر فاطمه به روي زين سوار شد
فرياد زد انا بن علي فاتح حنين
فريادِ يک سپاه، فرار الفرار شد
با هيبتي تمام به اسبش نهيب زد
يک لشکر از يسار و يمين، تار و مار شد
تيغي به دست و پاي شتر زد که ناگهان
فتنه گر جمل به زمين خورد و خار شد