بعدِ تو این حرمِ مرثیه‌خوان را چه‌کنم
 یا تنی مانده به شن‌های روان را چه‌کنم

می‌وزد آهِ من و خش خش تو می‌آید
 اینهمه دور و برم برگِ‌خزان را چه‌کنم

نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
 آه این را چه‌کنم وای که آن را چه‌کنم

نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
 پیش زهرا بدنی بی ضربان را چه‌کنم

از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
 بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چه‌کنم

تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
 این زمین خورده ترین مرد جهان را چه‌کنم

فکرم این بود عصا می‌شود اکبر که نشد
 بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چه‌کنم

نامنظم زدنِ قلب مرا می‌بینی
 نامنظم شدنت برده توان را ، چه‌کنم

پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
 زخم چشمت چه‌کنم زخمِ زبان را چه‌کنم

اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
 گیرم این سینه شود خوب دهان را چه‌کنم

 



مطالب مرتبط

گفتن یتیمم
گفتن یتیمم

پنج شنبه, 06 شهریور 1399

پخش
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم

چهار شنبه, 10 شهریور 1400

پخش