آتشی ز کاروان جدا مانده

این نشان ز قافله به چا مانده

یک جهان شراره تنها مانده در یان صحرا 

به سوز خود سازد به یار خود نازد

من همه یاران تنها ماندم 

قافله رفت و من جا ماندم 

وای کام عطشانت در ره مانده حیران

این غم خود به کجا ببرم 




مطالب مرتبط