حمله‌های موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
 کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
 باد تنها بود، اما خار و خس‌ها را عقب زد
 تاختن‌های علیِ اکبرت آمد به یادم
 بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی
 من ترک‌های لب آب‌آورت آمد به یادم
 «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»
 لحظه‌های سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم
 جویباری بر شکوه کوه مستحکم می‌افزود
 اشک‌های از رجز محکم‌ترت آمد به یادم
 گفت سعدی دیده با چشم خودش می‌رفت جانش
 من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم
 باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن!
 قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم
 روضه‌خوان می‌گفت: یا مهدی! محبان تو هستیم
 از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم...



مطالب مرتبط

ای کربلا نرفته ها
ای کربلا نرفته ها

چهار شنبه, 14 مهر 1400

پخش
 من این غمو نمی‌فروشم
من این غمو نمی‌فروشم

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش
السلام ای بدن بی سر گرما دیده
السلام ای بدن بی سر گرما دیده

یک شنبه, 08 اسفند 1400

پخش