دور و برت شمر رو که دیدم

یه لحظه هم خیمه نموندم 

میبینی با چه حالی داداش 

خودمو تا اینجا کشوندم

چرا جلو چشای مادر 

چکمشو رو سینت میکوبه

نفس نفس نزن به سختی 

تا فکر کنم حال تو خوبه 

دم غروبه تو قتلگاه قیامته

فکر نکنم شمر به دنبال غنیمته

با خنجر کند گلوی تو اذیته

غریبه مادر...



مطالب مرتبط

تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه
تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه

چهار شنبه, 12 شهریور 1399

پخش
رحمت واسعه ای
رحمت واسعه ای

پنج شنبه, 08 دی 1401

پخش
توی شبهای تنهاییم
توی شبهای تنهاییم

شنبه, 21 اسفند 1400

پخش