نَه اینکه حرف تو باشد نَه اینکه حرف من است
حسین گفتن ما از عنایت حسن است
یکی مدینه یکی کربلا به ظاهر لیک
حکایت دو برادر دو روح و یک بدن است
مدینه رفته که با مجتبی شود محشور
به کربلا برسد با حسین هم وطن است
نه هر که لایق خونین بدن شدن بوده است
نه هر غریب سزاوار خون جگر شدن است
که گفته صلح به معنای ترس از جنگ است
که گفته رزم توان یکی از این دو تن است
تفاوتی است میان رباب با جَعدِه
که فرق این دو برادر زِ فرق این دو زن است
گمان کنم به دلیل همین تفاوت نیز
میان این دو برادر غریب تر حسن است
اگر غلط نکنم من به احترام حسین
به روز حشر حسن هم شهید بی کفن است