با سینه ای وسیع تر از عالم وجود

با واژه ای عمیق تر از معنی سجود

خوانم ثنای فاطمه محبوبه خدای

آرم سر نیاز بر آن آستان فرود

گویم بر او سلام که وقت نزول وحی

چندان سلام داده بر او خالق ودود

گویم بر او درود که فرمود مصطفی

بخشد خداش هرکه فرستد بر او درود

آن دختری که کرده نبی در برش قیام

باید که ما بریم به خاک درش سجود

انسیه ای که مریم از او درس میگرفت

مرضیه ای که گفته ی جبرییل میشُنود

گلدسته وجود از او داشت آب و رنگ

پیراهن عفاف از او یافت تار و پود

جایی که در شگفت شد از علم او علی

آن کیست تا کند به برش عَرضه وجود

او محور است و قائمه آستان فضل

او مادر است و نادره خاندان جود

آیا به پیشگاه خدا با پیمبرش

محبوب تر ز فاطمه و شوهرش که بود

کامت ز بعد ختم رسولان ز روی قهر

هم عهدشان شکسته و هم حقشان ربود

بر خانه ای که عالم از او آبرو گرفت

پای ستم نهاده و دست جفا گشود

دادند اجر ختم رسولان ولی به عکس

کردند هَتک حرمت زهرا ولی چه زود

دشمن به پا ستاد که زهرا رود ز دست

امت قیام کرد که حیدر کند قعود

جز عده ای قلیل نگشتند سر فراز

زین آزمایشی که خداشان بیازمود

با دست خود به مَهبَط قرآن شرر زدند

آن مسلمین تیره دل بد تر از یهود

آنجا که مینهاد فلک جبهه بر زمین

آنجا که میگرفت نبی رخصت ورود

آنجا که نور بود صفا بود و خرمی

اینک هرآنچه مینگری آتش است و دود

آتش زبانه میکشد از خانه علی

مردی که تیغ او دژ اسلام برگشود

مولا میان خانه و زهرا مدافعش

با حالتی که تاب نیارد دل از شنود

تنها نه دست و بازو و پهلو که بر تنش

هر عضو بود بر اثر ضربتی کبود

با بردن علی به سوی مسجد النبی

دشمن به کینه توزی دیرینه اش فزود

بر یاری امام زمانش شتاب کرد

وقتی به هوش آمده و چشم برگشود

دنبال او دوید که او را رها کنید

دامن او گرفت که نگذارمش ربود

ای کاش ختم قائله میشد به آنچه رفت

اما هنوز اول کار مغیره بود

تنها نه یک مغیره که هرکس به هرچه داشت

آورد ضربتی به تن اطهرش فرود

آنجا به سوی قبر پیامبر اشاره کرد

وز سوز سینه و دل بشکسته اش سرود

بابا ببین به فاطمه  تو چه میکنند

زهرا ببین چه میکشد از امت عَنود

یا رب چرا به لرزه نشد مسجد الرسول

زهرا شکسته حال به مسجد چو رو نمود

آمد به سوی مسجد و از راه رفتنش

گفتی پیمبر است به مسجد کند ورود

بنشست پشت پرده و آغاز خطبه کرد

وز رنجهای ختم رسل بازگو نمود

گفت از هُبَل که حَبل به حَبل المَتین فکند

گفت از صنم که عهد صمد را شکسته بود

گفت از فضلیت خود و اولاد و شوهرش

وز رنجهای ختم رسل بازگو نمود

کاین است مزد آن همه زحمت که او کشید

تا امتش به سایه امن و امان غُنود

این است مزد آن که شما را به راه دین

از شرک و بت پرستی و الحاد ره نمود

بس داشتید قید هوسها به دست و پای

این است مزد آن که بهم ریخت آن قُیود

حرفش چو با مهاجر و انصار شد تمام

رو کرد بر خلیفه غاصب چنین سرود

یابن ابی قُحافه تو را شرم باد شرم

زین حیله شگفت که شیطان تو را نمود

در زیر پا گذاشته ای حق اهل بیت

تا کرده ای به عرش خلافت چنین صعود

تو ارث میبری ز پدر من نمیبرم

این را که دید از کلام خدا یا که این شنود

شد قول او که قول خدا و پیمبر است

تکذیب از آن منافق و شاهد طلب نمود

صدیقه بتول و بر او ظن کذب آه

ناموس حق کجا و از او خواستن شهود

بس خطبه خواند ولی بود بی اثر

بس ناله کرد ولیکن نداشت سود

ز آنان یکی نکرد پی یاری اش قیام

دل ها مگر جِماد بُد و دیده ها جُمود

برگشت سوی خانه ولیکن سخت نا امید

از آنچه از مهاجر و انصار دیده بود

برگشت سوی خانه که با شوهرش علی

سازند با حوادث و سوزند هم چو عود

برگشت سوی خانه و در بستر اوفتاد

زآن صدمه ها که بر تن و روحش رسیده بود

 



مطالب مرتبط

کیمیا داری خاک و طلا میکنی
کیمیا داری خاک و طلا میکنی

پنج شنبه, 18 فروردین 1401

پخش
جوون امام حسین
جوون امام حسین

پنج شنبه, 26 اسفند 1400

پخش