هر چه در دنیا مصیبت می کشیم
از غمو درد فراقت می کشیم
دوری از تو زندگی را سخت کرد
عالمی را خجر تو بدبخت کرد
تو نتابیدی جهان هم تیره شد
بر سرم ابر سیاهی چیره شد
گوهر عقل و بصیرت گم شده
جهل یار بعضی از مردم شده
چهره لبخند را محزون ببین
مرقد شیراز را در خون ببین
بی پناهیم و صدایت می کنیم
پیش تو تنها شکایت می کنیم
درد و دل داریمو آه آورده ایم
خوب جایی ما پناه آورده اییم
زرد و پاییزی میان تند باد
باز هم معصومه ما را راه داد