صحرا به صحرا کو به کو منزل به منزل
تو آفتاب نیزه ها من ماه محمل
جانم حسین جانم حسین
جانم حسین جان
آواره گشته خواهرت بین بیابان
خون میچکد از لبت ای قاری قرآن
مانده به روی پیکرم صدها نشانه
همسفرم شد قاتلت با تازیانه
جانم حسین جانم حسین
جانم حسین جان
دیدم به روی نیزه ها چشم ترت را
دیدم به دست ساربان انگشترت را
جانم حسین جانم حسین
جانم حسین جان
دیگر شکسته حرمتم بعد از علمدار
بر سر ندارم معجری در کوچه بازار
بر روی دست و پای من رد طناب است
بعد از تو جای خواهرت بزم شراب است
جانم حسین جانم حسین
جانم حسین جان