بابامو تو کنج زندون نشد آخر ببینم
از تو هم فقط یه نامه مونده به روی سینم
رضا جانم رضا
شال عزات و بردار بیا به قم که دیره
نزار غریبه زیر تابوتم و بگیره
حجله ببند سخته چقدر داغ جوون
فاطمیه است روضه ی مادر رو بخون
رضا جانم رضا
همه داداشام و کشتن تو ساوه پیش چشمام
محرمی برام نمونده دیگه تنهای تنهام
رضا جانم رضا
وقتی شنید مدینه راهی شهر طوسم
سپرد به من جوادت صورتت و ببوسم
از غم هم خیلی شکستیم من و تو
زینبی و حسینی هستیم من و تو
حجله ببند سخته چقدر داغ جوون
فاطمیه است روضه مادر رو بخون
رضا جانم رضا
ندیدی به روی نیزه شکسته شه سر من
دست هیچ کسی نخورده به نخ معجر من
حسین جانم حسین
گل رو سرم می ریختن وقتی به قم رسیدم
نه سنگ تو دستا دیدم نه نا سزا شنیدم
ناموست و بسته نشد بین طناب
معصومه رو هیچ کی نبرد بزم شراب
دخل زینب عن ابن زیاد
برقه داشت دست برایش حجاب شد
زینب چگونه وارد بزم شراب شد.....