با شهیدانت جان ما هم به قربانت
تو دلیل دم زدن و نفسم
که دمی به تو برسم
به نام عشق قسم تویی همه کسم
منم آنکه ذرۀ ذره ام
شده ام به عشق مقیم تو
تو پناه کل وجودی و
منم اهل کهف و رقیم تو
ز خرابه های دلم زنم
در آستان عظیم تو
به جهان نیامده سائلم
به عطای دست کریم تو
شب و روز من شده آرزو
به خیال تحفه حریم تو
شده است روضۀ جنتم
شرر شنیدن روضه ها
رسد از فرا سوی آسمان
قتل الحسین بکربلا
به خدای عز و جل قسم
نشوم جدا دمی از درت
ز مدیح اصغرت عاجزم
چه رسد به رتبۀ اکبرت
به تمام عمر گرفته ام
همه حاجتم ز برادرت
سر من فدای سری که شد
روی نیزه در بر خواهرت
رسدم هنوز ز کربلا
شب جمعه نوحۀ مادرت
که بمیرم از غم حنجرت
که سرت شد از بدنت جدا
شده روضه ی لب دخترت
قتل الحسین بکربلا
غم شهد و شور و فراق و زده به دل شراره تو
همه راه چاره من به یک اشاره تو
همه راه چاره من به یک اشاره تو
جان من ارباب آقای بی کفن ارباب
پدرم شود به فدای آن
بدن به خاک و تپیده ات
که سه روز ماند و کفن نشد
تن تا به عرش و رسیده ات
ز خوشی عمر بریده ام
به عزای حلق بریده ات
گل گریه هام شکفته از
گل روی خار دویده ات
دلِ دیده داغ برادر و
کمرِ ز غصه خمیده ات
لب شیر خواره ترک ترک
نرسید ساقی تشنه ها
چو عمو فتاد به خاک و خون
قتل الحسین بکربلا