میلی به سوی محفل اذهاب ندارم
دیوانه ام از غم او تاب ندارم
دربحربلاترس ز گرداب ندارم
من خانه بدوشم غم سیلاب ندارم
من خانه بدوشم
تا داده نگارم به در خویش پناهم
تاوان در رحمت خود کرده نگاهم
از عشق دوگیتی به خدا هیچ نخواهم
از مال جهان جزدل بی تاب نخواهم
من خانه خرابم غم سیلاب ندارم
ما خانه به دوشیم
ما خانه به دوشیم
غم زینب به دو عالم نفروشیم
مامست وخرابیم
مامست وخرابیم
هممون در به درطفل ربابیم
هممون در به درطفل ربابیم
از روز ازل انس به میخانه گرفتم
مرغ حرمم ازکف او دانه گرفتم
مستش شدم وشهرت دیوانه گرفتم
زان روزدگر صبر وخور وخواب ندارم
ماخانه به دوشیم غم سیلاب نداریم
ماخانه به دوشیم
(گوش بده)
تا روزابد عبد حسین وحسنم من
ماتم زده زان پادشه بی کفنم من
بنویس به قبرم که فقط سینه زنم من
جزکرببلا کعبه و محراب ندارم
(گوش بده)
خون میچکد از داغ غم او زدو عینم
من گم شده در پهنه ی روضات حسینم
دیوانه ی زنجیری یه بین الحرمینم
جزحضرت او سید وارباب ندارم
باگوشه ی چشم سیه هش خون جگرم کرد
باعقده ی دیدارحرم در به درم کرد
جزاشک غمش هیچ می ناب ندارم
من خانه خرابم غم سیلاب ندارم
ماخانه خرابیم