مثل قدیم آمده ای باز در برم
با عطر سیب گیسوی خود در برابرم
مثل قدیم آمدی امّا نمی شود
تا سوی دامنت بِدَوم پر در آورم
این چشم وا نمی شود اما تو باز کن
سیرم ببین و بعد بگو وای مادرم

 

دستی برای شانه زدن نیست با تو و
زلفی برای شانه زدن نیست در سرم
من را ببر کنار عمویم که حس کنم
بر روی شانه های بلندش کبوترم
باید مرا شبیه خودت بوریا کنی
از بس که زخم خورده ام از بس که پرپرم

 



مطالب مرتبط

دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش
یه کنج از حرم بهم جا بده
یه کنج از حرم بهم جا بده

پنج شنبه, 05 اسفند 1400

پخش