دوباره بغض و کمی آه، علتش این است

حرم نرفته بمیرم...خجالتش این است

«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم

ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»

هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا

محبت و کرم یار سرعتش این است

به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین

تمام لذت فرهاد و خلوتش این است

رقیق شد دل آلوده از گناهم باز

کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است

به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه

که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است

شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست

چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است

عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد

که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است

محبتش زِ ازل با گلم شد آغشته

که ماجرای من و عشق قدمتش این است

هوایِ مملکتِ سینه زن سیاسی هست

که گریه های سیاسی بشارتش این است

خوشا میانِ عزا جان دهم، همه گویند:

غلامِ کویِ حسینیه قسمتش این است



مطالب مرتبط