خرد را یافتم گفتم علی کیست
بگفت آنکس که وصفش حد کس نیست
علی حُسنیست درآئینه ی غیب
که وصفش از لسان ما بود عیب
علی ویران نشین عرش پیماست
ازاین پایین ترازآن نیز بالاست
نه لوح ونه سپهرونه قلم بود
علی عبد خدا پیش از عدم بود
همه درهرزمان وصفش شنیدند
نمیدانم ورا کی آفریدند
علی روشنگر پیش اززمانهاست
علی خورشید آنسوی مکانهاست
علی سری نگو درذات معبود
علی عبدی که پیش از بود هم بود
علی چشم خدا دست خدا بود
خدا داند که کی بود وکجا بود
چه میگویم ؟که میداند علی کیست
علی اعجوبه ای درکل هستی است
علی باآنکه از هر اوج بالاست
بهر کس بنگری گوید که از ماست
علی ماهی که درهردل درخشید
به یک شب درچهل منزل درخشید
علی هم حق بود هم محور حق
گواهی میدهد پیغمبر حق
علی آه دل بشکسته دلهاست
علی فریاد از عصیان خجلهاست
علی شمعی که عمری بی صدا سوخت
چراغ عدل درعالم برافروخت
شب معراج نشنیدی که احمد
درآن خلوت سرای حی سرمد
بهر جانب که چشم خویش بگشود
علی بود وعلی بود و علی بود
گهی بالا نشین بزم دادار
گهی ویرانه را شمع شب تار
سراپا اشک بود و خنده میکرد
نشاط کودکی رازنده میکرد
علی ای سرنامعلوم هستی
علی ای اولین مظلوم هستی
علی ای ناشناس آفرینش
علی ای انبیارا ازتو بینش
قلم لرزان زبان قاصر سخن پست
تهی دستم تهی دستم تهی دست
چه گویم تانریزد آبرویم
تو خود گو کیستی تا من بگویم
بشر با حُسن خالق چیستی تو ؟
خداراکیستی تو کیستی تو ؟
تو ابر فیضو مادشت کویریم
توفریاد رهایی مااسیریم
تو شاه هردوعالم ماگداییم
تو دست حق وما بی دست وپاییم
شجاعت تکیه بر تیغ توداده
جوانمردی به پایت ایستاده
ادب تعظیم برده بوذرت را
شرف بوسیده دست قنبرت را
بزرگی بنده ی کوچکترتوست
بلندی خاک مقداد درتوست
تو حقی وحقیقت رازعیمی
طریقت را صراط المستقیمی
تواز صبح ازل با حق نشستی
تو تا شام ابد هستی وهستی
تو ممدوح خدا درهل اتایی
تو مصداق نزول انمایی
تودراز قلعه ی خیبر گرفتی
تو جابردوش پیغمبر گرفتی